آینازآیناز، تا این لحظه: 11 سال و 8 ماه و 2 روز سن داره

آیناز نفس مامان و بابا

یک سال گذشت .....چقدر زود

عزیزه مامان میگم تا بدونی .بدونی که به همین راحتی ها که فکر میکنی به وجود نیامدی .از روز اولی که اومدی تو دل مامانی  فقط یه هفته اول راحت بودم از هفته دوم به بعد از بدترین دوران زندگی مامان بود بقیه در ادامه مطلب ............. هر روز حالت تهوع های بد .خیلی بد .طوری که از دستشویی در نمیومدم .چون دیگه توانی واسم نمونده بود که بدو بدو برم دستشویی روتون گلاب بالا بیارم ... توی ٣ روز ٤ کبلو نیم کم کردم .واقعا داشتم میمردم .حتی آب نمیتونستم بخورم .خیلی حالم بعد بو رفتم پیش دکتر لقایی هم بهم آمپول اد هم قرص از یه طرف میترسم نکنه باز زدن آمپول بلایی سرت بیاد  همش استرس داشتم .از کمردردام بگم که نابودم کرد وقتی راه میرفتم مادر جون میگفت ...
14 شهريور 1392

یه شب بعد

دختر گلم شما روز ٣شنبه به تاریخ ١٢/٠٦/١٣٩٢ حالت بهتر شده بود بعد ظهر یه دفعه حالت بد شد  ٢دفه بالا آوردی داشتم از ترس سکته میکردم  به مادر جون زنگ زدم گفت اگه ١ بار دیگه بالا آورد بیارش بیمارستاناگه  شب بهتر نشد ........... شما رو که موقع خوابت بود خوابوندم  کلی ام خسته بودم بابت شبای قبل دختر نازم که  مواظبه شما بودم یه لحظه تو فکر شما بودم  که چشمت روز بد نبینه شما دوباره بالا آوردی  فورا زنگ زدم به مادر جون گفت :بیارش سریع منو بابایی حاضر شدیم شما رو بردیم بیمارستان ........ اونجا که رسیدم بردیمت پیشه دکتر به همراه مادر جون دکتر از همکارائی مادر جون بود فورا واست یه آمپول  زد م...
14 شهريور 1392

آخه چرا ؟؟

نمیدونم چرا اینطوری میکنی  دختر گلم ؟؟یه هفته از خواب و خوراک افتادی نفس مامان شبا تا صبح از خواب میپری گریه میکنی  امیدوارم مال دندون در آوردنت باشه خیلی غصه دارم واسه این قضیه خدایا خودت کاری کن انشالا حالش بهتر بشه وگرنه میمیرم از غصه اینم عکس آیناز گلی  البته قبل از مریض شدن   ...
12 شهريور 1392

آیناز گلی مامان و بابا

دخترم2روزه امروز مریض شده الهی مامان فداش بشه  دیشب تا صبح ناله میکردی اصلا چشم رو هم نذاشتم همش مواظبت بودم بهانه زندگیم نمیدونم فکرکنم دوباره داره دندون در میاره .اینقدر جیگر شده این دختر ما که نگو  و نپرس عکسای جدیدشو واستون میزارم دوستای گلم   ...
6 شهريور 1392