آینازآیناز، تا این لحظه: 11 سال و 8 ماه و 7 روز سن داره

آیناز نفس مامان و بابا

شاید خدا داره امتحانم میکنه ....

سلام  به همه ی دوستای گلم که همیشه میان به ما سر میزنن.سلام به گل دختر خودم که نفس مامان هستی و خواهی بود چی بگم از کجا شروع کنم ............  مدتی بود که اینترنت محل کارم قطع بود منم نمی تونستم تو وبلاگ آیناز گلی بیام .خونه اینترنت بود ولی واقعا اینقد سرم شلوغ بود که وقت نمیکردم بیام ........... یه هفته  است که قرار بود منو همکارم  محل کارمون عوض بشه خیلی خوشحال بودیم.مخصوصا من یکی واقعا خوشحال بودم .بعد از یک هفته دوندگی  با کلی خستگی  و مشکلات دوباره برگشتم محل کار قبلیم نمیدونم خدا داره امتحانم میکنه که چقدر صبر دارم یا اینکه قسمت نبود محل کارم عوض بشه یا اینکه ............................................
6 شهريور 1392

هم صحبت مامان

سلام دختر گلم خوبی ناز گل مامان خیلی این روز دلم گرفته است اصلا حوصله هیچ کاری رو ندارم  شرایط کارایم خیلی بهم ریخته است اصلا در کل داغونم فکرم دیگه خسته شده  نمیدونم چه کار کنم فقط همه چیزو سپردم دست خدا هر چی خدا بخواد همون میشه ............    
5 شهريور 1392

جا به جایی

سلام سلام صد تا سلام  ........ به دوستای گلم که ما رو از یاد نبردن  خوبین .خوشین.سرحالین ؟؟؟؟؟ جونم واستون بگه اومدم با  یه عالم خبر   یه ٢ هفته ای هست که سایت آیناز گلی رو  مامان بروز نمیکنه ببخشید دختر گلم اینترنت محل  کارم قطع بود. الانم مامان محل کارم عوض شده امید به خدا ............. از روی فرصت در مورد همه اتفاقاتی که تو این چند وقت پیش اومد رو واستون میذارم ............. دوستتون دارم دوستای عزیز............    
1 شهريور 1392

مادرانه ای ساده!

دختری مثل برگ گل زیبا و به شیرینی عسل دارم عطر احساس میدمد در من گل سرخی که در بغل دارم روزی از باغ یاسها آمد  در تمامی احساس من پیچید زندگی در وجود من گل کرد هر زمانی که دخترم خندید گاهی احساس میکنم باید یک فرشته از آسمان باشد یا خداوند نورها میخواست کوثر عاشقی روان باشد او به من هدیه داد بال و پری که تمام تکامل من بود  مادری عاشقانه ای که فقط امتیازی برای هر زن بود شعر در حس من نمیگنجد حس مادر نوشتن سخت است دوست دارم ببینمش در اوج حس کنم تا همیشه خوشبخت است مادرانه ای ساده! ...
16 مرداد 1392

و کارهای جدیدتر عروسک

آیناز گلی مامان یاد گرفتی که تند تند راه میری ولی یه دفعه میفتی تنبلیت میشه شروع میکنی به خزیدن باز مامان کلی تشویقت میکنه که راه بری خیلی خودت دلبری میکنی یاد گرفتی بگی مامان-بابا-آب-پ پ یعنی غذا جیغ کشیدنم که بماند ................   ...
16 مرداد 1392

یک کار جدید هورااااااااااااااااااا

دخترم قند عسلم دوست داره از همین الان مستقل باشه چون دیگه واسه خودش خانوم شده فسقل من هر کاریو که فکرشو کنی من میخوام واسش انجام بدم میگی نه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه  خودم منم میخندم میزارم خودت انجام بدی دوست داری تنهایی غذا بخوری -میوه واست تو ظرف غذات میذارم خودت دونه دونه بر میداری میخوری کلی ام ذوق داری وقتی تنهایی کاری انجام میدی و کلی کارای دیگه ..........................
16 مرداد 1392

نه نه نه نه

كاره جديدي كه ياد گرفتي اينه كه تا يه كار اشتباه ميكني يا ميخواي دست به چيزي بزني نگاه من ميكني و من انگشته اشارم و به علامت انجام ندادن تكون ميدم و خودت تندتند ميگي نه نه نه نه و بعدش ريسه ميري از خنده . منم ماچ بارونت ميكنم. فسقلييييييييييييييييييي  ...
16 مرداد 1392

سلام به دوستای گام وبه عروسک مامان

قبل از هر چيز از همه دوستاي خوبم ممنون كه بهمون سر ميزنن اگر جديدا زياد نمي نويسم دليلش اين بوده چند روزه اینترنت مرکز قطع بوده تو خونه ام وقت نمکردم برم پای سیستم همه ی اتفاقاتی که تو این چند روز افتاد رو واستون مینویسم  تا به یادگگاری بمونه ........... ...
16 مرداد 1392

پایان 11 ماهگی

  آیناز، مامانم ازت ممنونم كه مامان و با همه خستگي هاش تحمل ميكني. تموم تلاشم و ميكنم تا مامان خوبي برات باشم. اميدوارم بتونم. تو واسه من بهترين فرزند بودي تا الان. انصافاً هيچ اذيتي برام نداري. اون اوايل كه بچه بودي فرق ميكرد. اون هم ميزارم روي سن پايينت . البته اون ها هم تقصير تو نبود . همه بچه ها توي اين سن همين طوري هستن و يه سري اذيت ها دارن. اما واقعاً ازت ممنونم ، و بهتره بگم از خدا ممنونم كه فرشته نازي مثل تو رو بهم داده . صبور ، مهربون ، خوش اخلاق و زيبا و دوست داشتني . تو يه خانم به تمام معنايي . مي بوسمت فرشته كوچولوي نازم. ...
31 تير 1392