ایام محرم ......................دومین محرم دخملی مامان
آیناز محرم ٩٢ یه جایی هست تو دنیا؛ همه براش میمیرن تموم حاجتا رو همه ازش میگیرن بین دو نهر آبه، یه سرزمین خشکه شمیم باغ و لاله ش، خوشبو ز عطر مشکه شبای جمعه زهرا زائر این زمینه سینه زن حسینه؛ یل ام البنینه ...
نویسنده :
مامان و بابا جون
9:01
دنیای من
عشق به رنگ ابي ابي به رنگ اسمان اسمان به رنگ زندگي و زندگي به رنگ تو و تو تو به رنگ تمام زيبايي هاي دنيا ...
نویسنده :
مامان و بابا جون
8:53
عشق مامان
سلام به عشق مامان فداش سلام به دوستای گلم که هیچ وقت منو آنی کوچلو رو از یاد نمیبرن این روزا حاله دختر گلی ما خیلی بهتره خدا رو شکر خدا میدونه چقدر دوست دارم همه دنیای منی .............. ...
نویسنده :
مامان و بابا جون
8:51
یه دونه مامان
۱ دونه دوست دارم چون یدونه ای، دو تا دوست دارم چون دومیت وجود نداره صد تا دوست دارم چون تا صد ساله دیگه هم که بگردم، مثل تو را پیدا نمی کنم. ...
نویسنده :
مامان و بابا جون
8:07
آخه چرا؟؟؟؟
سلام به دوستای گلم سلام به نفس مامان آخه نمیدونم چرا اینطوری میکنی .امیدوارم مال دندون در آوردنت باشه که بی تابت کرده .دختر خوش اخلاق من چند روزه تا هر کی رو میبینه اینقده گریه میکنه که میخواد بالا بیاره .هر کاریشم میکنم آروم نمیشه .جورای ام گریه میکنه یا چیزی واسش خواسته نخریدم یا کتکش زدیم .خیلی غصه دارم واسه این قضیه الان ٢ شبه تا صبح بیدارم همش تو خواب ناله میکنی .صبا که میام سر کار این شکلی ام خدایا خودت کاری کن حالش خوب بشه و فقط بخاطر شرایط الانش باشه همه سختیها رو با جونو دل میخرم تا آیناز گلی حالش خوبه بشه وگرنه میمیرم از غصه ... ...
نویسنده :
مامان و بابا جون
8:08
ورودت به 15 ماهگی مبارک
سلام ماه من .... سلام دسته گلم آیناز گلی مامان منو ببخش دخترم که دیر اومدم ...اینقدر این روزا سرم شلوغه که حتی فرصت یه استراحت هم ندارم ... خدا رو شکر خدا شب رو برا خوابیدن گذاشت ... وگرنه ما باید چی کار میکردیم نمیدونم؟ بگذریم میدونم خیلی دیر اومدم ولی اومدم از گل دخترم١٤ ماهه ام که تازه وارد ١٥ ماهگی شده بگم ... اومدم از بهانه های شادیم بگم ... این روزها شادم خدا رو شکر ... شادم چون یه فرشته کوچولویی تو خونه دارم که با کوچکترین حرکتش خنده رو لبهامون میاره... شادم وقتی از سر کار میام و این موجود کوچولو میدوئه و میاد به پاهام میچسبه و با زبون شیرینش مییگه ماما میی یعنی مامان بغلم کن .. . ...
نویسنده :
مامان و بابا جون
8:31
متن یکی از اولین مذاکرات مهم و رسمی بابائی و آیناز
بعد از چند بار اجرای تمرینی - آموزشی: بابا: عشق بابا کیه؟ آیناز : من! من! بابا : نفس بابا کیه ؟ آیناز : من!من! بابا : عمر بابا کیه ؟ آیناز : من!من! بابا؟ خوب معلومه دیگه غش میکنه! ضعف میره ! قربونش میره و فداش میشه ...
نویسنده :
مامان و بابا جون
9:01
روز جهانی کودک
عزیزم فردا روز جهانی کودک هست .قبل از هر چیز این روز و بهت تبریک میگم زیباترین فرشته دنیا اومدی و بااومدنت زندگی منو بابایی رو جور دیگی ای نقاشی کردی با مداد رنگی از جنس رنگین کمون که رنگاش از ناب ترین رنگهاست .روزت مبارک آخرین بهانه زیستن . ...
نویسنده :
مامان و بابا جون
11:24