پایان 6 ماهگی آیناز
انگار همین دیروز بود ساعت 6:30 عصر30/05/91 دنیا اومدی . ساعت 3:30هم من و از اتاق عمل بردن اتاقی که گرفته بودیم . از لحاظ اینکه دنیا اومدی خیلی خوب بود اما از دردایی که من شبش کشیدم بد بود . اما خدا رو شکر ٦ ماه گذشت و بزرگ شدی . اتفاقایی که توی این شیش ماه افتاده رو تا جایی که یادم بیاد برات بگم که بدونی تا این سن چقدر خانم شدی . غلت میزنی ـ انگشتات و که به مدل های مختلف میخوری ـ پات و میبری توی دهنت ـ روروئک سواری میکنی وقتی میخوام عوضت کنم مامیت و خودت میدی دستم از روی زمین ـ میتونی خودت و سرگرم کنی با بازی ـ عاشق کارتون دیدنی ـ آهنگ خیلی خوشت میاد مخصوصاً وای وای وای پس تو کجایی پاهات و همه اش سی...
نویسنده :
مامان و بابا جون
11:55