آینازآیناز، تا این لحظه: 11 سال و 8 ماه و 30 روز سن داره

آیناز نفس مامان و بابا

پیشرفتتتتتتتتتتتتت

چند روزه ياد گرفتي دستت و به يه جايي مثل مبل يا پاي من بگيري و واستي . من و اطرافيان هم برات دست بزنيم و تشويقت كنيم و بگيم ماشا الله ، ماشا الله . تا همين جاشم خيلي خوب پيشرفت كردي و من قند توي دلم آب ميشه .خیلی دوست دارم مامانی ...
30 ارديبهشت 1392

تقدیم به مهربان ترین مادر دنیا

آیناز گلم مامان جون از دو ماهگیت تا الان سعی کردم تمام مطالبی که مربوط به تو می شد توی وبلاگت بزارم ازت اجازه میخواستم این پوستو واسه مامان بذاری ببخش ناز گلم ..... مامان خوبم نمیدونم از کدوم خوبیهات بگم.از وقتي يادم مياد عاشقانه كنار منو خواهر برادرام بابا بودی.هيچي واسمون از محبت كم نذاشتي. هميشه حمايتمون كردي ، دوستمون بودي ، پا به پامون اشك ريختي و هزار كار ديگه كه زبونم از گفتنشون قاصره.يكي از بزرگ ترين آرزوهام اينه كه شبيه شما باشم و بتونم همون قدر كه شما مادر خوبي براي من بودي ، براي آیناز مادر خوبي باشم. خودت يك تنه همه سختي هارو به دوش كشيدي و نذاشتي آب توي دل ما تكون بخوره. نمونه كامل وفاداري و از خود گذشتگي هستي مامان خ...
28 ارديبهشت 1392

دهکده المپیک به همراه مامان وخاله ناز

سلام سلام سلاممممممممممممممممممممممممممممممممم به دوستای گلم .خوبین همگی ؟؟؟؟؟؟عاشقونه دوستون دارمممممممممممممم دوستای گلم جاتون خالی منو مامانی با خاله ناز دیروز که یه هوای آفتابی بود با هم رفتیم دهکده المپیک خیلی خوش گذشت برگشتنام رفتیم پارک مثلثی ................ ...
23 ارديبهشت 1392

خواب دیدن آینازی

خيلي خواب ميبيني . اكثر اوقات يا توي خواب ميخندي يا گريه ميكني و يا اينكه ناله ميكني جوري كه انگار مثلاً 1 ساعت گريه كردي و نفست هنوز جا نگرفته . ديشب ميخنديدي . نميدونم بچه توي اين سن چه خوابي میتونه ببینه آخه ................... خیلی تو فکرتم مامانی ................... ...
21 ارديبهشت 1392

پیشرفتتتتتتتتتت

در تاریخ 19/02/92 شروع کردی به تلاش برای حرف زدن بابا رو میگی .مامانو میگی ولی بیشتر بابا رو تلفظ میکنی کلمه دد رو هم دست و پا شکسته میگی کلی ذوق کردم . و لثه هات هم خیلی سفید شده فکر کنم در چند روز آینده مرواریدت بیرون بیاد . دوست دارم مامانم
21 ارديبهشت 1392