آینازآیناز، تا این لحظه: 11 سال و 8 ماه و 18 روز سن داره

آیناز نفس مامان و بابا

آیناز گلی مامان و بابا

دخترم2روزه امروز مریض شده الهی مامان فداش بشه  دیشب تا صبح ناله میکردی اصلا چشم رو هم نذاشتم همش مواظبت بودم بهانه زندگیم نمیدونم فکرکنم دوباره داره دندون در میاره .اینقدر جیگر شده این دختر ما که نگو  و نپرس عکسای جدیدشو واستون میزارم دوستای گلم   ...
6 شهريور 1392

شاید خدا داره امتحانم میکنه ....

سلام  به همه ی دوستای گلم که همیشه میان به ما سر میزنن.سلام به گل دختر خودم که نفس مامان هستی و خواهی بود چی بگم از کجا شروع کنم ............  مدتی بود که اینترنت محل کارم قطع بود منم نمی تونستم تو وبلاگ آیناز گلی بیام .خونه اینترنت بود ولی واقعا اینقد سرم شلوغ بود که وقت نمیکردم بیام ........... یه هفته  است که قرار بود منو همکارم  محل کارمون عوض بشه خیلی خوشحال بودیم.مخصوصا من یکی واقعا خوشحال بودم .بعد از یک هفته دوندگی  با کلی خستگی  و مشکلات دوباره برگشتم محل کار قبلیم نمیدونم خدا داره امتحانم میکنه که چقدر صبر دارم یا اینکه قسمت نبود محل کارم عوض بشه یا اینکه ............................................
6 شهريور 1392

هم صحبت مامان

سلام دختر گلم خوبی ناز گل مامان خیلی این روز دلم گرفته است اصلا حوصله هیچ کاری رو ندارم  شرایط کارایم خیلی بهم ریخته است اصلا در کل داغونم فکرم دیگه خسته شده  نمیدونم چه کار کنم فقط همه چیزو سپردم دست خدا هر چی خدا بخواد همون میشه ............    
5 شهريور 1392

جا به جایی

سلام سلام صد تا سلام  ........ به دوستای گلم که ما رو از یاد نبردن  خوبین .خوشین.سرحالین ؟؟؟؟؟ جونم واستون بگه اومدم با  یه عالم خبر   یه ٢ هفته ای هست که سایت آیناز گلی رو  مامان بروز نمیکنه ببخشید دختر گلم اینترنت محل  کارم قطع بود. الانم مامان محل کارم عوض شده امید به خدا ............. از روی فرصت در مورد همه اتفاقاتی که تو این چند وقت پیش اومد رو واستون میذارم ............. دوستتون دارم دوستای عزیز............    
1 شهريور 1392

مادرانه ای ساده!

دختری مثل برگ گل زیبا و به شیرینی عسل دارم عطر احساس میدمد در من گل سرخی که در بغل دارم روزی از باغ یاسها آمد  در تمامی احساس من پیچید زندگی در وجود من گل کرد هر زمانی که دخترم خندید گاهی احساس میکنم باید یک فرشته از آسمان باشد یا خداوند نورها میخواست کوثر عاشقی روان باشد او به من هدیه داد بال و پری که تمام تکامل من بود  مادری عاشقانه ای که فقط امتیازی برای هر زن بود شعر در حس من نمیگنجد حس مادر نوشتن سخت است دوست دارم ببینمش در اوج حس کنم تا همیشه خوشبخت است مادرانه ای ساده! ...
16 مرداد 1392

و کارهای جدیدتر عروسک

آیناز گلی مامان یاد گرفتی که تند تند راه میری ولی یه دفعه میفتی تنبلیت میشه شروع میکنی به خزیدن باز مامان کلی تشویقت میکنه که راه بری خیلی خودت دلبری میکنی یاد گرفتی بگی مامان-بابا-آب-پ پ یعنی غذا جیغ کشیدنم که بماند ................   ...
16 مرداد 1392

یک کار جدید هورااااااااااااااااااا

دخترم قند عسلم دوست داره از همین الان مستقل باشه چون دیگه واسه خودش خانوم شده فسقل من هر کاریو که فکرشو کنی من میخوام واسش انجام بدم میگی نه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه  خودم منم میخندم میزارم خودت انجام بدی دوست داری تنهایی غذا بخوری -میوه واست تو ظرف غذات میذارم خودت دونه دونه بر میداری میخوری کلی ام ذوق داری وقتی تنهایی کاری انجام میدی و کلی کارای دیگه ..........................
16 مرداد 1392